دسته بندی <-PostCategory->
شاید تنها عده کمی از طرفداران بایرن مونیخ و منچستر یونایتد هستند که با تصمیم فیفا مبنی بر اعطای لقب «بزرگترین باشگاه تاریخ فوتبال» به رئال مخالف باشند. از شکست تلخ سه بر یک در مقابل بارسلونا در نخستین فصل لیگ اسپانیا دوران افسانهای تیم آنها در دهههای 50 و 60 نیمقرن طول کشید و بعد رئال دوباره 32 سال انتظار کشید تا در سال 97 باردیگر قهرمان اروپا شود. آخرین توفیق بزرگ آنها فتح لیگ قهرمانان در سال 2002 و قهرمانی لالیگا در سال 2003 است. حالا این باشگاه سمبل فوتبال اسپانیا و به نوعی اسپانیا قلمداد میشود. دست یافتن رئال به اعتبار جهانی مقارن با زمانی بود که اسپانیاییها در جام جهانی 1950 غوغا به پا کرده بودند. در این دوران، کشور به خاطر آشفتگی پس از جنگهای داخلی از قحط سالی در عذاب بود. گرچه صنعت توریسم تازه شکل گرفته بود اما وضع اقتصادی خراب به نظر می رسید.
ژنرال فرانکو، خودکامه بزرگ اسپانیا بر آن بود که از پیروزیهای رئال به عنوان ابزاری در جهت آشتی دادن غرب با حکومت دیکتاتوریاش استفاده کند. رئال به شدت از سوی فرانکو، ملقب به کادیو، حمایت میشد و در مقابل، بارسلونا، سمبل کاتالانها مورد ظلم قرار میگرفت. پس از مرگ فرانکو شرایط تا حدودی تعدیل شد. گرچه شرایط مالی بهرغم طبیعت ولخرج رئال همچنان در سطح عالی باقی ماند، اما قدرت گرفتن باشگاههای رقیب نظیر بارسلونا سبب شد که رئال از سال 1957 به بعد اقتدار مطلق سه دههای خود را از دست بدهد. همان طور که تیمهای بزرگ انگلیس تحت تاثیر افراد خاصی بوده که پایههای مستحکم باشگاه را بنا نهادهاند، ارتقای رئال از سطح یک تیم محلی مادرید تا جایگاه رؤیایی فعلی در دنیا نیز مدیون یک نفر است. منچستر یونایتد مت بیزلی را داشت، لیورپول بیل شنکلی را و آرسنال هم هربرت چیمن را، رئال هم سانتیاگو برنابئو را داشت. بازیکن دهه سی رئال که از سال 1943 تا زمان مرگ ژنرال فرانکو در سال 1975 مدیر باشگاه بود. در آن زمان مادرید به خانه فعلی خود واقع در خیابان اصلی شهر مادرید «کاستیانا» نقل مکان کرد و پایههای یک باشگاه بینالمللی شد تا با جمعآوری ستارههای فوتبال از سراسر دنیا بتواند افتخارات متعددی را نصیب خود سازد. گرچه شاه آلفونسوی سیزدهم در سال 1920 نشان سلطنتی خود را به باشگاه بزرگ پایتخت اهدا کرده بود اما حرکت اصلی رئال دو دهه بعد با مدیریت کارآمد برنابئو آغاز شد. ژنرال فرانکو در 1947 همه اسپانیا را بسیج کرد تا با کمکهای عمومی فراوان، استادیوم سانتیاگو برنابئو را افتتاح کنند. در ادامه آلفردو دیاستفانو و فرانتس پوشکاش، ترکیبی از تکنیک لاتینی و قدرت هجومی مجارهای جادویی، در کنار فرانسیسکو خنتو، اساس تیم طلایی رئال را شکل دادند. پس از پیروزی قدرتمندانه هفت بر سه در مقابل اینتراخت فرانکفورت در فینال جام باشگاههای اروپای 1960 در هیمدون پارک گلاسکو آنها پنج دوره نخست این رقابتهارا فتح کردند که این افتخار بزرگ به عنوان رکورد در جام باشگاههای اروپا به ثبت رسیده است. آنها سپس در فصل 62-61 مقابل بنفیکا شکست خوردند تا یک نایب قهرمانی اروپا را به دست آورده باشند. قهرمانی جام باشگاههای اروپا در فصل 66-65 به عنوان ششمین قهرمانی «ققنوسها» نامیده شد. پس از مرگ برنابئو افتی سریع در باشگاه پدید آمد. دو جام یوفا در سالهای 86 و 1985 و چندین قهرمانی لیگ در آن شرایط ناامیدکننده، نظر کسی را جلب نکرد. در این مدت باشگاه عرصه رفت و آمد 17 مدیر شد، که یکی پس از دیگر عزل شدند. ستارههای گرانقیمت خارجی که به طور دیوانهوار و بدون هدف خرید و فروش میشدند نیز بلای دیگر رئال بودند. بازیکنان اسپانیایی مادرید در دهه 1970 بسیار استوار بودند و ستارههای دهه هشتاد درخششی دوچندان داشتند.
امیلیو بوتراگئینو، گونسالس میشل، مارتین واسکس، در دهه نود که مدیر وقت باشگاه رومان مندوسا برای خرید ستارههایی مثل روبرتو کارلوس، پردراک میاتوویچ، کلارنس سیدورف سرمایهگذاری کرد. لورنسوسانس چندان بلند پرواز نبود و تنها مک منمن انگلیسی و نیکلاس آنلکای فرانسوی را به مادرید آورد. ریخت و پاشهای آنچنانی باشگاه که از دهه 1930 با شکستن رکورد نقل و انتقالات در جریان خرید «ریکاردوزامورا» دروازهبان افسانهای بارسلونا، سرآمد تمامی باشگاهها شده بود، چیز چندان عجیبی نیست اما با نزدیک شدن به انتهای دهه نود، هرچقدر این ولخرجیها فزونی یافت، پاداشهای بیشتر و بیشتری را نصیب رئال ساخت. ابتدا پردراک میاتوویچ، با گلی که در فینال لیگ قهرمانان 1998 به یوونتوس زد، مادریدیها چندان در حسرت هفتمین جام میسوختند که گویی برای نخستین قهرمانی انتظار میکشند.
رئال با استفاده از تاکتیکهای دفاعی فابیو کاپلو موسوم به «کاتانا چیو» قهرمان لیگ در فصل 97-1996 را که در آن داور سوکر 24 گل و رائول 21 گل به ثمر رساندند، به دست آورد و دورانی جدید را آغاز کرد. حتی فرو ریختن اعتبار ملی اسپانیا در جام جهانی 97 هم رئال را سرافکنده نکرد. کاپیتان ایه رو محور اصلی تیم بود. او رهبری تیمی جوان متشکل از رائول، مورینتس، سالگادو و ایکرکاسیاس را برعهده داشت که پایهگذار ادامه قهرمانیهای رئال شدند. پس از اینکه جان توشاک انگلیسی نتوانست در نیم فصل ابتدایی 2000-1999 رئال را به جایگاه مناسبی برساند، ویسنته دل بوسکه به عنوان مربی جدید معرفی شد.
حضور «مرد خانه» بر روی نیمکت سبب شد که رئال موقتا مشکلات را پشت سر بگذارد و در آستانه ورشکستگی با پیروزی والنسیا، آن هم با سه گل، دوباره قهرمان اروپا شود. قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان 2000 بر پیشرفت تیم ملی اسپانیا در یورو 2000 هم تاثیر زیادی گذاشت. فصل بعد لوئیس فیگو با رکورد 56 میلیونی یورویی از چنگ بارسلونا بیرون کشیده شد. این به معنای تحقق نخستین شعار تبیلغاتی فلورنتینو پرس، رئیس جدید و جاهطلب رئال بود که در انتخاباتی همانند انتخابات ایالات متحده با رسوایی بر لورنسوسانس پیروز شده بود. پرس رئال را با 185 میلیون یورو بدهی و در شرایط دشوار مالی تحویل گرفت و رؤیای افتخارات اروپایی در عالم واقعیت را با این حقیقت که رئال صاحب گنجی رؤیایی است توام کرد. آنها زمین تمرینشان در مرکز شهر مادرید را فروختند و بدهیهایشان را پرداختند، اما پرس به جای روشهای صرفجویانه، زینالدین زیدان را هم به دنبال فیگو و با رکورد 64 میلیون یورو به برنابئو آورد.
رئال جشن تولد صد سالگیاش را با گل جادویی زیدان در فینال لیگ قهرمانان 2002-2001 در مقابل لورکوزن، نهمین قهرمانی، اروپا کامل کرد. تحقق شعارهای پرس ادامه یافتند آنها ثابت کردند که علاوه بر به دست آوردن جام، چگونه به دست آوردن آن همه برایشان اهمیت دارد. خرید رونالدو آخرین افتخاری بود که در کارنامه رئال ثبت شد ولی بعدا معلوم شد که آنها به دنبال افتخارات زیادی هستند. بنابراین دیوید بکام را خریدند. اما با ورود این دو عجوبه برزیلی انگلیسی فقط یک قهرمان لالیگا در این دو فصل به دست آمد. در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان مغلوب یوونتوس شدند و در فصل اخیر با شکست از موناکو از دور مسابقات حذف شدند و در لالیگا با شکستهای پیاپی اواخر فصل بر رتبه چهارم ایستادند تا پس از فصل 1968 این بدترین عنوان تیم کهکشانی باشد. مادرید در فصل بعد ا رقیب دیرینه خود بارسلونا رقابتی تنگاتنگ داشتو اگر در نیوکمپ 3 بر 0 شکست نمی خورد می توانست رتبه دوم را با قهرمانی تعویض کند.
«معرفی اسطورههای ققنوس ها»
1. آلفردو دی استفانو (پیکان طلایی)
اگر فوتبال باشگاهی را دنیایی متفاوت از فوتبال ملی بدانیم، آلفردودیاستفانو در ردهبندی بهترین فوتبالیستهای قرن بعد از پله قرار داشت، او به دلیل مصدومیت فرصت خودنمایی در جامهای جهانی نیافت اما پنج بار پیاپی رئال را قهرمان اروپا کرد و نخستین بازیکنی بود که دو بار پیاپی توپ طلایی را صاحب شد. او در سه باشگاه معتبر دنیا نظیر ریورپلاته، بارسلونا و رئال مادرید بازی کرد. اما مساله ملیت او بسیار مبهم است. او در سال 1926 در یک خانواده ایتالیایی در بوینوس آیرس متولد شد و بعدها از آرژانتین به اسپانیا رفت و تبعه این کشور شد. او بهترین گلزن تمامی رقابتهای اروپایی محسوب میشود. دیاستفانو امروز رئیس افتخاری باشگاه به شمار میرود. دوره حضور وی در رئال به عنوان بازیکن (1966-1954) و به عنوان مربی (83-1982) و (91-1990) میباشد.
2.فرانتس پوشکاش «گلزن رؤیایی»
پوشکاش نابغه چپ پای مجار که از نوجوانی عضو سواره نظام مجارستان شده بود، در 18 سالگی نخستین بازی ملیاش را مقابل اتریش انجام داد و پس از یک دهه رویایی در کنار مجارهای جادویی، چشم فوتبال دوستان را خیره کرد.
در سال 1958 به دلیل اشغال کشورش توسط روسها به اسپانیا رفت و تبعه این کشور شد و عصر طلایی رئال را در کنار دیاستفانو خلق کرد. او در 80 بازی ملی 83 گل به ثمر رساند. پوشکاش در سال 1996 بازنشسته شد و مربیگری رئال را به عهده گرفت و در 39 بازی اروپایی، 35 پیروزی را برای رئال به ارمغان آورد. دوران حضور در رئال به عنوان بازیکن (66-1959) و به عنوان مربی (68-1966).
3.هوگو سانچس (اعجوبه مکزیکی)
سانچس درخشش خود را با کسب عنوان آقای گل جام جهانی جوانان در 17 سالگی آغاز کرد. او چهار سال برای اتلتیکو گلزنی کرد و سرانجام با پیوستن به رئال باشکوهترین دوران زندگیاش را آغاز کرد. سانچس پنج بار آقای گل لالیگا شد و با قیچی برگردان بینظیرش، که از میانه میدان برای رئال به ثمر رساند، بهترین گل سال 1990 را زد. دوران حضور در رئال (1992-1985).
4. امیلیو بوتراگئینو (ملقب به ال بوتره)
امیلیو از آغاز تا پایان برای رئال بازی کرد. او از 17 سالگی به عضویت کارسیا، تیم پایهای رئال درآمد و با این تیم توانست در فینال جام حذفی مقابل تیم اصلی رئال بایستد. او در 341 بازی همراه رئال توانست 217 گل به ثمر برساند و هفتمین گلزن برتر تاریخ باشگاه محسوب شود. سرانجام وقتی که در سال 1995 بازنشسته شد، برای اینکه به بارسلونا نپیوندد به مکزیک رفت و سه سال در آنجا بازی کرد.
خوزه آنتونیو کاماچا: او که سابقه هدایت سپیدها را داشت بعد از ناکامی اسپانیا در یورو 2000 به پرتغال رفت و در تیم بنفیکا به فعالیت خود ادامه داد. او پس از شکستهای تلخ رئال و اخراج کوئیروز، به دعوت پرس پاسخ مثبت داد و هدایت این تیم افسانهای را به دست گرفت.
رئال مادرید پس از او ناکامی های فراوانی را تجربه کرد تا اینکه به دست مطمئن و کار بلد مردی از برزیل به نام واندرلی لوکزامبورگو سپرده شد.
رئال در یک نگاه:
نام رسمی: رئال مادرید
سال تاسیس: 1902
رئیس باشگاه: فلورنتینوپرس
نایب رئیس باشگاه : امیلیو بوتراگوئنو
رئیس افتخاری: آلفردو دیاستفانو
استادیوم: سانتیاگو برنابئو (78 هزار نفری)
زمین تمرین: سینداد دپورتیوا
حامی مالی: زیمنس
طراح لباس: آدیداس
لباس اصلی: سراسر سفید با خطوط آبی و سرشانه
اسامی مستعار: سپیدها، ققنوسها، وایکینگها و کهکشانیها
اسطوره همیشگی: آلفردو دیاستفانو
هوادارن ویژه: ژنرال فرانکو (دیکتاتور اسبق اسپانیا) خوان کارلوس (پادشاه فعلی اسپانیا)
افتخارات داخلی:
قهرمانی لالیگا: 29 بار، اولین بار در سال (32-1931) و آخرین بار در فصل (2003-2002)
قهرمانی جام حذفی: 17 بار، اولین بار (5-1904) آخرین بار در فصل (93-1992)
افتخارات اروپایی:
قهرمان جام قهرمانی اروپا: (لیگ قهرمانان 9 بار)، اولین بار در فصل (56-1955)، آخرین بار در فصل (2002-2001)
قهرمان جام یوفا: 2 بار در سالهای (86-1985) و (85-1984)
قهرمان جام بین قارهای: 3 بار در سالهای (2000-
دسته بندی <-PostCategory->
سرخیو(سرجیو) راموسSergio Ramos
محل تولد کاماس (سویا)
روز تولد 30/3/1986
وزن 73 کیلو گرم
قد 183 سانتی متر
فوتبال حرفه ای:
لیگ،کوپا دل ری (جام حذفی)،جام یوفا سه رقابتی بودند که سرجیو در آنها به دنبال بهترین ها بود،او با اعتماد کامل کاپاروس در آن ها بازی کرد،سرجیو در فصل قبل 31 بازی کرد و دو گل زد وبا وجود اینکه که او یک دفاع بود فقط 5 کارت گرفت.باشگاههای اروپائی سیر صعودی او را با دقت خاصی دنبال می کردند.او به عنوان بهترین بازیکن جدید اروپا توسط یوفا انتخاب شد.(سال 2004)
رابطه ی او با اسپانیا در دو سال گذشته بسیار قوی بود،در سال 2004 او یکی از ستون های اسپانیا لقب گرفت،شش بازی ملی انجام داد و با تمرینات زیاد زمینه رو برای یک جهش بزرگ آماده کرد.در سالامانکا و در مقابل چین او به یکی از رویا هایش رسید پوشیدن لباس تیم ملی. او با 19 سال سن جوانترین بازیکنی بود که در نیم قرن گذشته به این مقام رسیده بود.او انتخاب کنندگان اعضای تیم ملی رو کاملا راضی کرده بود.
جایزه ی او این بود که در مسابقات سخت انتخابی جام جهانی شرکت کند.در غیاب سالگادو سرجیو راموس در مقابل صربستان حاضر شد .مثلث استانکوویچ ،کزمان و میلو سویچ یک امتحان بسیار مشکل برای او بودند که او براحتی از آن عبور کرد.بعد از آن سویا پیشنهادهای بی شماری را یرای او دریافت کرد ولی این رئال مادرید بود که می با یست از پیشرفت نا محدود او لذت ببرد.

سوابق:
04-2002 سویا ب
05-2003 سویا::38 بازی در لالیگا::5 بازی ملی
2005::انتخاب به عنوان بهترین بازیکن جوان لالیگا
29 سپتامبر::پیوستن به رئال
زندگينامه رائول گونزالس ستاره فوتبال اسپانيا
«رائول گونزالس» از مشهورترين فوتباليستهاي جهان به حساب ميآيد... او تاكنون توانسته گلهاي زيادي را براي تيمملي كشورش اسپانيا و باشگاه رئالمادريد به ثمر برساند و سابقه حضور در سه جامجهاني را دارد، اما تاكنون در رده ملي نتوانسته به افتخاري برسد، اما با رئالمادريد سه بار قهرمان باشگاههاي اروپا شد.او در اسپانيا شهرت فراواني دارد. سرآلكس فرگوسن او را بهترين بازيكن دنيا ناميده است. رائول به ندرت كارت زرد و قرمز دريافت كرده است و در اين زمينه ركورددار است. او اخلاق بسيار خوبي با اطرافيانش دارد لذا به او لقب «آقاي لاليگا» دادهاند. دركشورش او را جزو سه بازيكن برتر تاريخ فوتبال اسپانيا ميدانند...هماكنون به زندگي اين قهرمان فوتباليست خواهيم پرداخت:
زندگي يك فوتباليست 
رائول گونزالس بلانكو در 27 ژوئن 1977 در مادريد اسپانيا چشم به جهان گشود. از كودكي در كوچه و خيابانهاي مادريد توپبازي ميكرد. والدينش به علاقه وي پي بردند و او را در باشگاه فوتبال اتليتكومادريد ثبتنام كردند. او در اين باشگاه به يك فوتباليست ماهر تبديل شد و كمكم مربي تيم نوجوانان اتلتيكو به او علاقهمند شد و رائول را در تركيب فيكس قرار داد.» او به همراه خانوادهاش در سن 13 سالگي مجبور شد به دليل شغل پدرش به كاستيانا نقل مكان كند.او بعدها درباره زندگي در كاستيانا گفت: «شانس به من رو آورد كه در دوران نوجواني به كاستيانا آمدم و از اتلتيكو فاصله گرفتم، همين مسئله سبب شد كه به رئالمادريد پناه ببرم و آنجا را خانه خود بدانم و براي هميشه آرامش خود را به دست آورم.»
گفتني است كه خانواده رائول بهويژه پدرش هنوز از هواداران رسمي اتلتيكومادريد هستند و با وجود اينكه رائول در رئال بازي ميكند، آنها هوادار اتلتيكومادريد ميباشند!رائول كه در اتلتيكو در خط حمله بود در كاستيانا هم در همين پست بازي كرد. بازي او سبب شد كه سران رئالمادريد به وي علاقهمند شوند و رائول را در 15 سالگي بخرند و او را به جوانان رئالمادريد ببرند... و حالا پس از گذشت 15 سال از آن زمان، رائول فرزند رئالمادريد لقب گرفته است. در آن زمان «والدنو» بازيكن آرژانتين در جامجهاني 6891، هم دوره مارادونا، مدير فني رئالمادريد بود. او در حال حاضر مدير بخش ورزشي رئالمادريد است، وي درباره رائول ميگويد: با ديدن او و اشتياقش براي بازي فوتبال به ياد جوانان مشتاق آرژانتيني ميافتادم. او با انرژي كار ميكرد و من در بازيها به او موقعيتي ميدادم كه روز به روز پيشرفت كند. من آينده روشن و پرفروغ او را از همان سالهاي ورود به رئالمادريد در چشمانش مشاهده كردم.البته به او سختگيري هم ميكردم كه گاهي از دست من عصبي و دلگير ميشد. بعد هم از او عذرخواهي ميكردم و ميگفتم كه آرزو و هدفم تنها موفقيت اوست. او نيز نه تنها با من بلكه با مربيهاي ديگر بسيار مودبانه، رفتار ميكرد.
رفتار كودكانه 
رائول نيز در اين زمينه ميگويد: گاهي به دوران نوجواني خود فكر ميكنم كه چه رفتار كودكانهاي با والدانو داشتم و پرخاشگري ميكردم، حتي يادم ميآيد چند بار در همان دوران با والدانو جنگ لفظي هم داشتهام. اما او تنها موفقيت و رشد مرا ميخواست، نه چيز ديگري...رائول در همان دوران با لادروپ دانماركي و ردوندو آرژانتيني ملاقات و گفتگو داشت. او يك گلزن تمام عيار بود، تا اينكه با زدن بيش از 200 گل به رائول بزرگ و ستاره تبديل شد. با وجود رائول وضعيت اقتصادي باشگاه رئالمادريد هم بهتر شد.مارادونا درباره رائول ميگويد: «او يك نابغه است»، هماكنون رائول لقب پرچم رئالمادريد را دارد.» رائول درباره رئالمادريد ميگويد: با 15 سال سابقهاي كه در اين باشگاه دارم، احساس ميكنم تيم رئال زندگي من است و بدون اين تيم احساس پوچي خواهم كرد.
رائول در مصاحبه با مجله SA اسپانيا گفت: در هر تمرين يا بازي چنان كار ميكنم كه انگار آخرين بازيام است من بدون توقف فعاليت ميكنم.او در زمينه راز موفقيتش به خبرنگار SA ميگويد: از اينكه نقطه ضعفم را بشناسم، ناراحت نميشوم، همچنين تمرين زياد ميكنم و تغذيه خوبي دارم. استراحت كافي ميكنم و ميخواهم تا 4 يا 5 سال آينده به بازي ادامه دهم. من از اينكه ميان ديگر بازيكنان محبوبيت پيدا كردهام بسيار خوشحالم و هميشه سعي در ارائه تجربيات خود به تازهواردها دارم...
ازدواج و چهار فرزند 
رائول گونزالس در سال 1999 با «مامن سانز» ازدواج كرد، حاصل اين ازدواج چهار فرزند ميباشد. نام فرزندانش خورخه، هوگو، هكتور و متئو است. رائول تولد نخستين فرزندش را شيرينترين خاطره زندگي خود ميداند. بهطور كلي او به خانوادهاش اهميت زيادي ميدهد و اوقات فراغت خود را صرف بازي با بچههايش و بازيهاي ويدئويي ميكند. او به سينما علاقهمند است و هفتهاي دو تا سه بار به همراه همسرش به سينما ميرود. قدش 081 سانتيمتر و وزنش 69 كيلوگرم است. به موسيقي پاپ اسپانيايي علاقهمند است و شكار و تماشاي گاوبازي و بازيهاي كامپيوتري از جمله علايق او محسوب ميشوند. كتاب مورد علاقه وي كيمياگر «پائولو كوئيلو»ي برزيلي است. هنرپيشه مورد علاقهاش تام هنكس ميباشد. وقتي ميخواهد برنامههاي تلويزيوني تماشا كند ترجيح ميدهد كه فيلمهاي مستند و برنامههاي ورزشي را ببيند. غذاي محبوبش برنج و سيبزميني است. البته او به خرافات هم اعتقاد دارد و قبل از پوشيدن پيراهن گوشهاي از شلوارش را به كفش خود ميمالد تا نظرهاي بد از او دور شود.تاكنون به وي پيشنهادهاي زيادي در زمينه بازيگري شده است اما او ميخواهد تنها يك فوتباليست باقي بماند.او معتقد است با نيروي ذهني و قواي جسماني مطلوب ميتوان به قلههاي بزرگ موفقيت دست يافت. به او بارها پيشنهاد شد كه در برنامههاي تبليغاتي شركت كند. اما او ميگويد: ميخواهم اوقات فراغتم را در كنار گرانبهاترين موجود دنيا يعني همسرم باشم و با او صحبت كنم و به دنبال كارهاي حاشيهبرانگيز و جنجالي نيستم البته ناگفته نماند كه رائول پير مد است و هر رنگ و مدل بلوز و شلواري كه مد شود رائول به تن ميكند.
او قبل و بعد از هر ديدار با كانيزارس سنگربان والنسيا و سابق رئالمادريد گفتوگو ميكند. آنها براي يكديگر لطيفههاي زيادي تعريف ميكنند همچنين فرناندو و ردوندو دوستان وي هستند در مواقعي كه همديگر را نميبينند با اينترنت با يكديگر چت ميكنند...رائول دو سال پيش طي يك رايگيري محبوبترين بازيكن تاريخ رئالمادريد شد. رائول دوست دارد در برابر مردم خوش بدرخشد و مقابل مردم سربلند بيرون آيد كه تاكنون به هدفش هم رسيده است.
دلايل ناكامي اسپانيا 
رائول گونزالس مانند خيلي از اسپانياييهاي ديگر تشنه تيمملي فوتبال كشورش است، وي ميگويد ما طلسم شديم، در حالي كه هميشه بهترين هستيم، اما در پايان نتيجه را واگذار ميكنيم... رائول كه براي اولينبار با پيراهن تيمملي اسپانيا در 19 سالگي و مسابقات جامملتهاي اروپا به سال 1996 ظاهر شد، پس از صعود از گروه، به جنگ انگليس ميزبان رفتند و در ضربات پنالتي مغلوب اين تيم شدند، دو سال بعد در جامجهاني 98 فرانسه، با شكست از نيجريه در همان دور مقدماتي مسابقات، حذف شدند... در جام ملتهاي 2000 اروپا، نتيجهاي بهتر از حذف عايدش نشد، در جامجهاني 2002، بدترين خاطره ورزشياش رقم خورد، در حالي كه در اوج بودند، مقابل كرهجنوبي ميزبان رقابتها با بدشانسي رو به رو شدند و پس از چند ضربه كه به تير دروازه نواخته شد و يك گل صددرصد را داور قبول نكرد، بازي به ضربات پنالتي كشيده شد و اسپانيا به راحتي از دور مسابقات حذف شد... در جام ملتهاي اروپا به سال 2004 در پرتغال، باز هم اسپانيا با بدشانسي رو به رو شد و حذف گرديد و در جامجهاني 6002 در حاليكه اميد زيادي به اين تيم ميرفت و در همان اولين ديدار اوكراين قدرتمند را با چهار گل شكست دادند، در مرحله يك هشتم نهايي در مقابل فرانسه بازنده شدند و حذف شدند.رائول ميگويد: اما اين تمام بدشانسي فوتبال اسپانيا نيست، ما در جامهايجهاني 1994، 1990 ، 1986 و 1982 هم در عين شايستگي از جامجهاني حذف شديم، پنج ساله بودم، يادم ميآيد كه چقدر در اسپانيا جنب و جوش بود، بزرگتر كه شدم، پدرم گفت: جامجهاني فوتبال در اسپانيا برگزار شد و اسپانيا با شكست (2- 1 ) از آلمان از دور رقابتها حذف شد، جامجهاني 86 را كاملا به ياد دارم، زماني كه نه ساله بودم اسپانيا با ستاره آن سالهاي خود، امليانو بوتراگوئنو، در مرحله يك هشتم نهايي با نتيجه (5 – 1 ) دانمارك قدرتمند را از سر راه برداشت، اما در مرحله بعد، در حالي كه تا نيمهنهايي فاصله نداشتيم، در ضربات پنالتي مغلوب بلژيك شديم، چهار سال بعد من 13 ساله بودم و در رده خردسالان بازي ميكردم، در مرحله حذفي مغلوب يوگسلاوي شديم، در حالي كه تيم بسيار آمادهاي داشتيم، من آن شب، تا صبح گريه كردم و در جامجهاني 94، باز هم بدشانس بوديم، آن زمان من 17 ساله بودم، ابتدا مقابل كرهجنوبي به تساوي (3– 3) رسيديم، سپس مقابل آلمان به تساوي رسيديم و با شكست بوليوي به مرحله بعد صعود كرديم، اما يكبار ديگر دچار بدشانسي شديم در حالي كه مستحق شكست نبوديم، پس از پيروزي مقابل سوئيس بر اثر اشتباهات داوري مغلوب ايتاليا شديم و با جام خداحافظي كرديم و اين بدشانسيها همچنان گريبانگير فوتبال اسپانياست. رائول گونزالس فوتباليست نامي اسپانيا و باشگاه رئالمادريد در مورد نتايج بد تيمملي و نتايج درخشان باشگاههاي اسپانيا ميگويد: تيمهاي اسپانيايي به اين خاطر نتايج خوبي كسب ميكنند كه مجموعهاي از بازيكنان معروف كشورهاي ديگر را به خدمت ميگيرند و نتايج درخشان تيمهاي مختلف اين كشور هم بيشتر به دست آنان رقم ميخورد و به همين خاطر ستون اصلي باشگاه را بازيكنان خارجي تشكيل ميدهند و بازيكنان بومي اسپانيايي به آن شكل، ستاره نميشوند، از اينرو زماني كه تيم ملي تشكيل ميشود، عدهاي بازيكن از سوي مربيان دعوت ميشوند كه حتي شايد عدهاي از طرفداران فوتبال اسپانيا با آنان آشنا نيستند ، به همين خاطر است كه بازيكنان دعوت شده به تيمملي، آن انگيزه و روحيه لازم را ندارند، اين دليل اصلي ناكامي تيمملي فوتبال اسپانيا در مسابقات جامملتهاي اروپا و جامجهاني است، گر چه اسپانيا از جامجهاني 8791 تا به امروز در تمامي جامهايجهاني حضور داشته، اما در مراحل يك چهارم و يك هشتم از حضور در نيمهنهايي بازمانده است. تنها افتخار فوتبال اسپانيا، نايب قهرماني جامملتهاي اروپا به سال 1984 و البته قهرماني در جام ملتهاي اروپا به سال 1960 است و تنها يكبار در جامجهاني 0591 برزيل به مقام سوم جامجهاني دست يافت، يعني 57 سال پيش...
نام کامل: رائول گونزالز بلانکو
محل تولد: مادرید،اسپانیا
روز تولد: 27 ژوئن1977
قد: 1.80 متر
نوع بازی: هافبک تهاجمی،مهاجم دوم
شماره پیراهن: 7
باشگاه: رئال مادرید
باشگاه جوانان: آتلتیکو مادرید(1992-1990)،رئال مادرید(1992-1994)
تعداد گل زده(تعداد بازی): رئال مادرید 3::: 15(8)
رئال مادرید2::: 0(1)
رئال مادرید1 ::: 194(449)
تیم ملی اسپانیا:::47(102)
رائول یک مهاجم اسپانیایی است که تیمش را در جام جهانی 1998و2002و2006 ودر جام ملتهای 2000و2004 همراهی کرده است.او بازوبند کاپیتان را در 100 بازی ملی بر بازو بست.در حال حاضر او دوازدهمین گلزن تاریخ اسپانیا است.با 194 گل در 449 بازی که همه ی گلهای او برای باشگاه رئال ثبت شده اند.او سومین گلزن تاریخ رئال مادرید است.او در حال حاضر برای رئال بازی میکند و هنوز فرضت برای ادامه فوتبال خود دارد.
در حال حاضر او در دو تیم شماره 7 را می پوشد. ولی در جام جهانی 2002 او شماره 10 را به تن داشت.
زندگینامه::
او متولد حومه شهر مادرید (مارکونی دی سن کریستوبال دی لوس آنجلس)است. در سن 13 سالگی بعد از بردن جام ایالتی و آماتور سن کریستوبال پدرش او را برای نوجوانان آتلتیکو مادرید استخدام کرد. او به همراه تیم زیر 15 ساله های اسپانیا چند مقام بین المللی کسب کرد.مقدر بود که رائول به سوی حرفه ای گری پیش رود.هنگامی که خسوس جیل مدرسه فوتبال جوانان آتلتیکو را بخاطر هزینه آن منحل کرد،استعداد یابان رئال به سرعت رائول را جذب کردنددر سال 92-93 او کار خود را در نونهالان آغاز کرد ،او توانست مقام های خوبی در نونهالان کسب کند.در سال 93-94 برای حضور در تیم جوانان ب دعوت شد .در همان سال او به تیم آ دعوت شد و همچنین افتخار حضور در تیم زیر 19 ساله ها را نیز کسب کرد.در سال 94-95 کار خود را در رئال 3 آغاز کرد،او در 7 بازی 13 گل به ثمر رساند.در اکتبر 94 سر مربی خورخه والدانو جوان با استعداد را در ترکیب اصلی تیم قرار داد.هنگامی که فقط 17 سال داشت به عنوان جوانترین بازیکنی که پیراهن رئال را بر تن کرده انتخاب شد.بعد از آن او جایزه ال پیچیچی را از دستان امیلیا بوتراگونا در آورد.بعد از آن او به تیم ملی دعوت شد.
رائول با زدن 9 گل در 28 حضور خود این مقام را کسب کرد .یکی از گلهای خود را در مقابل آتلتیکو به ثمر رساند که باعث قهرمانی تیمش شد.در اکتبر 96 او اولین بازی ملی خود را در مقابل چک انجام داد.
افتخارات:::
لالیگا درسالهای 1997،1995،2001،2007،2003
سوپر کاپ اسپانیا 1997،2001،2003
جام قهرمانان 98،2002،2000
جام بین قاره ای 1998،2002
سوپر کاپ اروپا 2002
پیچیچی 1999و2001
بهترین گلزن جام حذفی2003
جایزه ی بهترین مهاجم یوفا 2000و2001و2003
بهترین بازیکن جام بین قاره ای 1998
1999 آقای گل( ای اف اف اچ اس)
بهترین گلزن جام قهرمانان (1999و2000)دو بار
2006 مدال لیاقت سلطنتی
کفش برنز اروپا 199و2001
2001 مدال برنز مرد سال دنیا
2001 مدال نقره مرد سال اروپا
زننده ی گل 800 و 900 تیم ملی اسپانیا
بیشترین حضور در جام قهرمانان اروپا
فعال ترین گلزن لا لیگا
2 گل در 3 فینال جام قهرمانان
بیشترین گل زده به بارسلونا در تاریخ رئال
هیچ وقت کارت قرمز نگرفته ،در یک دوره زمانی 30 ماهه کارت زردی هم دریافت نکرده
هشتمین گلزن برتر لا لیگا
صحبتها درباره ی او::
زیدان::بازیکنان مورد علاقه من در اروپا رائول و فیگو هستند.
فرانس بکن باوئر::او یکی از بهترین های اروپا است،او روح رئال است،او مانند ماتئوس برای ما است،صرف نظر نکردنی و با آرایش بد مو.
هانری::وقتی او بازی میکنه فقط به گل فکر میکنه ،این ماهیت فوتبال ،هروقت او نها کاری می کنند ،تو از روی صندلی ات بلند میشی
دسته بندی <-PostCategory->
ریکاردو ایزکسون داس سانتوز لیته ملقب به کاکا
متولد ۲۲ آوریل ۱۹۸۲ در شهر برزیلیا،پایتخت کشور برزیل
دوره نوجوانی و جوانی خود را با عضویت در تیم باشگاهی سائوپائولو سپری کرد و از ابتدای سال ۲۰۰۱ عضو تیم بزرگسالان این باشگاه شد و در ۱۳۱ بازی رسمی ۴۸ گل برایشان زد.
الگوی او در فوتبال به گفته خودش:هموطنش«رای» که باشگاه سابق او نیز سائوپائولو بوده است.
وی در ژوئن ۲۰۰۳ تیم خانگی اش یعنی سائوپائولو را ترک و به میلان،یکی از بهترین باشگاههای حال حاضر ایتالیا و اروپا پیوست.


در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۵ روز جمعه ساعت ۱۹ به وقت برزیل ریکاردو کاکا در حضور حداقل ۶۰۰ مهمان با کارولین ۱۸ ساله فرزند نماینده کمپانی «دیور»،در شهر سائوپائولوی برزیل ازدواج کرد.
تبریک میلان به کاکا:
باشگاه میلان در یک پیام رسمی و ویژه به کاکا و همسرش تبریک گفت.از جمع میلانی ها دیدا،سرجينيو ،كافو،لئوناردو و آریدو برایدا در این مراسم حضور داشتند.
کاکا در مصاحبه با مجله نوولا ۲۰۰۰ ازدواج با کارولین را بهترین تصمیم خود بعد از پیوستن به میلان عنوان کرد.این تک ستاره برزیلی گفت:«برزیل،ميلان و کارولین به همراه خانواده ام زیباترین چیزها در زندگی ام هستند و آنها را عاشقانه دوست دارم.۲۳ دسامبر بی نظیرترین روز زندگی ام بود.خوشحالم که در شهر سائوپائولو با کارولین ازدواج کردم.
وی به عنوان سفیر غذا در سازمان ملل برای کمک به کودکان محروم مشغول به کار است.
دور از فوتبال:
در زمان استراحت و دوری از فوتبال یا آشپزی میکند و یا به سینما میرود.اگر هم نتواند به سینما برود حتما دی وی دی آن فیلم را تهیه خواهد کرد.امکان ندارد فیلم جدیدی را از دست بدهد.آشپزی کردن را هم خیلی دوست دارد و مایل است غذایش را خودش آماده کند.دستپختش در غذاهای ایتالیایی هم حرف ندارد.
اگر فوتبالیست نمی شد:
اتومبیل رانی را بسیار دوست دارد.اگر فوتبالیست نمی شد در تیم فراری خاطره «آیرتون سنا»را زنده میکرد.او قهرمان ورزشی کاکا در این رشته و فرمول یک می باشد.از سوارشدن و سرعت با اتومبیل های مسابقه ای لذت می برد.
او طرقدار تیم فراری است.به عقیده او فراری بی رقیب ترین تیم اتومبیل رانی در جهان است.کاکا از زمانی که آیرتون سنا در آن عضویت داشت عاشق این تیم بوده.با اینکه سن کمی داشته ولی او را خیلی دوست داشته است.او معتقد است برای برزیلی ها سنا یک قهرمان ملی است.به عقیده او شوماخر، باريچلو و آلونسو از بهترین رانندگان فرمول یک جهان هستند.او همچنین والنتینو روسی را جسورترین راننده ای می داند که تا به امروز روی پیست های موتورسواری دیده است.روسی یکی از دوستان نزدیک کاکاست.کاکا هم چندین بار مسابقاتش را از نزدیک دیده است.ولی چون رابطه خوبی با موتورسیکلت ندارد اصلا دوست ندارد جای روسی باشد.اما او را به خاطر مهارت هایش می ستاید.
دسته بندی <-PostCategory->
علاقه ی او به فوتبال از حومه ی شهر لیون که او در آن رشد یافت آغاز شد . در 9 سالگی به المپیک پیوست ، شش سال بعد او به مدرسه ی ولاژ تولا پیوست.
کریم ینزما (19 دسامبر 1987) اصلیتی مانند زیدان دارد . هر دوی آنها در منطقه ی کابیلیای الزایر ریشه دارند. دا لاکهال بنزما ، پدر بزرگ کریم ، در آنجا می زیست تا این که بالاخره در دهه ی 50 ، خانواده ی بنزما به لیون کوچ کردند . بازیکن رئال اولین ضربه ی خود در زمین چمن به توپ را در ال برون ، در شمال شهر لیون زد . " هنوز صدای موسیقی رپ ماشین جوانانی که با خوشحالی از آنجا می گذشتند را به یاد می آورم . من همیشه با برادر کوچکم بازی می کردم ، من حمله می کردم و او دفاع می کرد ." کریم دز یک خانواده ی نه نفره ششم است . (پنج دختر ، چهار دختر) پدرش کارمند مجلس بود و مادرش خانه دارد .
او همچنان به بازی در مدرسه ی ژان لورگت ادامه داد و سپس به ترایون بارون پیوست . او در این تیم توانست با هت تریک در برابر یک تیم لیونی ، نظر چند استعدادیاب را به خود جلب کند . او در آنجا اولین قراردادش را با المپیک منعقد کرد و شش سال بعد راهی مدرسه ی ژان مولین و تیم ژرلاند ولاژ تولا شد . خانواده اش به تشویق او می پرداختند . سلی ، خواهرش آن زمان را به یاد می آورد :" به یاد می آورم که همیشه در زمین فوتبال بود و با افرادی که سه چهار سال از او بزرگتر بودند بازی می کرد . او بیشتر در زمین فوتبال راحت بود تا در مدرسه.
او در طبقه پنجم مدرسه تولا ولاژ اتاق داشت ، با چشم انداز استادیوم ژرلاند (استادیوم المپیک)" یاد گرفتم که چطور باید در یک خوابگاه زندگی کنم" حالا یانیس تافر (ستاره ی جوان لیون) به گفته ی خودش این اتاق را تصاحب کرده است .
بنزما در در فوریه 2007 به اکیپ گفت : واقعا من هیچگاه علاقه ای به لیگ فرانسه نداشته ام ، قلب من همیشه در مادرید بوده است .
مربی تولا ولاژ که بازیکنانی چون ژولی ؛ مالودا ، بن عرفا و برونو انگوتی را به جهان فوتبال معرفی کرده است مسئول جلا دادن این مروارید فرانسوی بود . مخصوصا از لحاظ بدنی . در شش سالی که کریم پیش از بازی در تیم اصلی ( برابر متز در 2004) حاضر شود ، با برنامه های قدرتی و سرعتی مربی اش گیامه تورا به خوبی آماده شده بود . " در آن دوره سرعت تست دو را از 25.50 ثانیه به 21.30 قانیه رساند " در نوامبر 2003 ، او با زدن دو ، سه گل در هر بازی مورد توجه قرار گرفت . از آن به بعد او توانست عنوان قهرمانی فرانسه (16 و 18 سال) فینال جام حذفی در 2005 ، اولین بازیش برای لیون را انجام دهد.
بنزما 17 ساله ، از یک جوان جویای نام در حال تبدیل شدن به یک ستاره ی بزرگ بود . همه او را با هانری مقایسه می کردند که موجب آزردگیش می شد . در جام گامبردیا که جام معتبر زیر 18 سال فرانسه است درحشید و با دو گل دیرهنگامش زمینه ی قهرمانی تیمش را فراهم ساخت . در ابتدای کار در المپیک (2005) در استاده فرانس با دو گلی که زد زمینه ی برد 6 بر 2 تیمش برابر استراسبورگ را فراهم ساخت .
مدیران وقت لیون در سال 2003 از پذیرش این بازیکن سر باز زدند ، درست مانند پلاتینی که در زمان بازیگریش با مخالفت متز مواجه شد و در نانس فوتبالش را ادامه داد . آرماند گاریدو اولین مربی کریم به او گفت : "او فقط یک بازیکن آماتور است و توجه کسی را نمی تواند به خود جلب کند ." اما کریم در بازی تیمش با سوشو که با نتیجه ی 4-0 به پایان رسید تمام نگاه ها را به خود جلب کرد . مربی تیم اصلی سوشو ، گای لاکومبه آنجا بود و کریم چشمان او را به خود خیره کرده بود . رن پیشنهاد دو میلیون یورویی را برای کریم 15 ساله مطرح کرد ، آژاکس نیز به جمع مشتریان او پیوسته بود.
سر انجام ژان میشل آئولاس نظر خود را تغییر داد . در نوامبر 2003 ، کریم به جمع بازیکنان المپیک پیوست و در حالی که تنها 16 سال داشت در هشت ماه 38 گل به ثمر رساند . این رکورد را تنها سدریک بودرم (بازیکن فرانسوی که در سالهای 92 تا 92 در المپیک بود) توانسته بود بدست آورد .
در همان فصل ، کریم در فینال تورنمنت مونتاژیو برابر نانت درخشید (برد چهار بر صفر) آرماند گارید (مربی) یک تصویر را در ذهن خود ثبت کرده است :" بدون شک او بهترین بازیکن و بهترین گلزن این رقابتها بود " . حالا حمایت رنه ژرارد ( بازیکن فوتبال در دهه 60 و سپس مربی تیمهای پایه) را پشت سر خود داشت :" تو یک ستاره هستی ، چطور هنوز قرارداد حرفه ای نبسته ای ؟" او سپس به تیم زیر 17 سال فرانسه در سوئیس ملحق شد (در کنار دیگر بازیکنان مستعدی چون بن عرفا ، نصری و مندز) .
او پس از آن گام دیگری برداشت و به تیم زیر 18 سال المپیک پیوست و در 14 بازی با 12 گلی که به قمر رساند موجب قهرمانی لیگ فرانسه شد . نمایش حیرت انگیز این بازیکن از چشمان پل لژون (مربی تیم اصلی) دور نماند و سرانجام در 15 ژانویه 2005 فرصت حضور در تیم اصلی را بدست آورد . بنزما در دقیقه 77 وارد زمین شد و پاس گل دوم المپیک را به نام خود به ثبت رساند . چند روز بعد ، او اولین قرارداد حرفه ای خود را با تیم اصلی به ثبت رساند .
رویایش برای حضور در چمپیونزلیگ خیلی زود به حقیقت پیوست و در بازی با روزنبرگ (در حالی که 17 سال داشت) گلزنی کرد . او در حال ستاره شدن بود و نامش بارها و بارها در روزنامه های فرانسوی نوشته می شود . سپس الجزایر از او خواست که دعوتشان را بپذیرد و او این گونه جواب داد : " به فرانسه امید بیشتری دارم" دومنک چند ماه بعد او را برای بازی دوستانه برابر یونان دعوت کرد . کریم مصدوم شد و از این بازی باز ماند . وی گفت :" باز خواهم گشت" و این کار را برابر اتریش در سال 2007 انجام داد .
با قد 182 سانتی متری و بدن ورزیده شده در مدرسه ی تولا ولاژ کریم تبدیل به یک گلزن قهار شده بود . لوئیز فرناندز وضعیت او را این گونه توصیف کرد :" او مانند مورینتس در زمان اوجش است . نه تنها برای قدرتش ، بلکه برای مهارتی که همچون هانری دارد . او یک جرقه نیست ، نیاز ندارد که زیاد با توپ بازی کند و با چند ضربه ی کوچک می تواند گلزنی کند "
دسته بندی <-PostCategory->
دسته بندی <-PostCategory->